بال غربت

ساخت وبلاگ

ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تاچند؟ مگر می‌شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد

اینکه «مردم» نشناسند تو را ، غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

فاضل نظری

خاطرات...
ما را در سایت خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 14 تير 1403 ساعت: 10:58