اى لحظه های خوش كه هنوز از راه نرسیدهاید آيا نمیشود راه كوتاهترى در پیش بگیرید؟ پیش از این كه دلهایمان پوسیده شوند؟ نزار قباني خاطرات...
برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 6
توی دوران بچگی، هیچ گذشتهای وجود نداره. بخاطر همین دوران شیرینی هست. بار سنگین گذشته، آدما رو خسته می کنه. خاطرات...
برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 5
راستش آدم همین که معمولی
بودن رو میپذیره،
زندگی بهتر میشه.
اینکه قرار نیست کار خاصی بکنه،
جز مدتی زندگی کردن،
با همه کاستیها و رنج ها.
سرخوشی های زودگذر و دلنگی های ماندگار
لذت های اندک و درد های مزمن.
سلام های کوتاه و خداحافظی های بی پایان
خاطرات...برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 7
بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد. هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو، آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی، ناپديد نمیشود.درحقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی اوضاع حتی خيلی بدترخواهد بود.دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اين چنين است. چشمهايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.
رمان کافکا در کرانه / نوشته هاروکی موراکامی
خاطرات...برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 6
از دست دادن کسی که خیلی دوستش داشتی یک روند خاصی داره. اولش غمگین شدنه. بعدش افسوس .پس از یه مدت ،خیلی چیزا فراموش میشه و فقط مقدار زیادی دوست داشتن میمونه که تو رو دلتنگ میکنه. اما چه فایده؛ تو دیگه فراموش شدی.
خاطرات...برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 4
هیچ شبی و هیچ زمستانی همیشگی نیست. همچنان که هیچ روشنایی و هیچ بهاری برای هميشه نمی ماند. آفتاب میتابد، شاخهها جوانه می زنند و همه ی شکوفهها زاده خواهند شد. هیچ ابری تا همیشه در برابر خورشید نمیایستد. روشنی سیاهی را میدرد، بهار همه جا را سبز میکند. سختیها هم روزی به پایان می رسند و باز دوباره روز از نو و روزی از نو. این چرخه تا پایان زندگی ما روان است.
خاطرات...برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 6
مظلوم ترین حرف ها حرف هایی هستند که شب، پیش از خواب به ذهنت می رسه ولی نمی تونی به کسی بگی و توی سینه ات حبس می کنی تا فراموش بشن. خاطرات...
برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 6
یک سال هم به همه اون سالهایی که مانند برق می گذرند اضافه شد خاطرات...
برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 7
میدونم چرا هیچ وقت به یاد من نمی افته.
فکر می کنم من زخمی به روح و روانش نزدم
که هر لحظه یادم بیفته. آخه آدما به زخمها
بیشتر فکر میکنند تا به مرهم ها
خاطرات...برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 25
بعضی خاطره ها
مثل یک پیراهن می مونه
که به درد پوشیدن نمی خوره
بهتره آویزونش کنی در باد
و با تکون خوردنش توی هوا
تو هم کم کم پیر بشی
و تموم بشه بره این لحظه ها
برچسب : نویسنده : royahaa بازدید : 37